راننده مرا نزدیک ایستگاه اتوبوس پیاده کرد که سر پناه موقتی داشته باشم
به مغازه نزدیک ایستگاه رفتم که هنوز در این فصل چتر برای فروش داشت و علی رغم این که عرضه و تقاضا در این موارد می تواند قیمت را تغییر دهد، چتر را با همان قیمت واقعی اش فروخت
تاکسی گردشی که مرا به مقصد بعدی رساند می توانست فقط دربست سوار کند اما با یک لبخند مسافران را تک تک در مسیرش سوار کرد
راننده ماشین تهران-قم هم می توانست در آن باران شدید مسافر نگیرد یا حتی چند برابر کرایه عادی حساب کند اما این کار را نکرد
اصل نوشت: کاش من هم بتوانم مهربان باشم و فرصت مهربانی را دریابم
ساقیا...
برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 267