کیمیای خاک

ساخت وبلاگ

گِل مسخر دستان او بود اما من...


اصل نوشت: جلسه دوم سفالگری و تلاش برای ایجاد همسانگردی در ضخامت شی در حالی که استاد در چشم بر هم زدنی کار را به اتمام می رساند و من خیره به دستان او و در تلاش برای تقلید بودم

پانوشت: البته استاد هم بعد از این همه سال سفالگری یک بار گِل زیر دستش پاره شد و من بسی خوشحال از این که فقط من اشتباه نمی کنم!!!

بعدا نوشت: بالاخره بعد از هشت جلسه سه ساعته و سه جلسه صبح تا شب تونستم در وقت اضافه یک قندون اناری بسازم که البته به علت شروع شدن دانشگاه هنوز وقت نکردم ببینم که بعد از کوره دچار مشکل شده یا نه! امیدوارم سالم باشه

 

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 274 تاريخ : دوشنبه 26 آذر 1397 ساعت: 1:02